#خاطره
#شهید_محمد_علی_زرنوشه_فراهانی
خواهر شهید میگوید: "روزی که داشت عازم جبهه میشد، ما رفته بودیم بدرقه. انقدر رزمندهها زیاد بودند که علی پیداش نبود. یک دفعه دیدیم از بین جمعیت یکی پرچم به دست گرفته و از روی خوشحالی بالا و پایین میپره؛ خودش بود که بالاخره موفق شده بود با ترفند خاصی راهی جبهه بشه و حالا از شادی زیاد روی پاهاش بند نبود."
بیشتر میخواست از برادر شهیدش بگوید اما بغض امانش نداد.
۱۳۹۹٫۰۸٫۱۳
#سرافرازان_شهید_بهداری_رزم_قم
🆔
@shohadayebehdari