گفتم حسین قافیه ها ریخت بر زمین باران غم بدون صدا ریخت بر زمین چشم به خون نشسته‌ من یادش اوفتاد نزدیک عصر، خون خدا ریخت بر زمین وقتی که آفتاب دو تا شد میان ظهر از ابرِ سرخ، اشک عزا ریخت بر زمین از کام کوفیان که وفا را ندیده اند یک عمر، درد و وا اَسَفا ریخت بر زمین اکبر که رفت، سینه ی ارباب تنگ شد با رنج و غصه روح دعا ریخت بر زمین قاسم که رفت در دل میدان و برنگشت از عرش، تشت سبز حنا ریخت بر زمین بعد از شکستن سر سقا و قطع آب انگار کوه جود و سخا ریخت بر زمین تیر سه شعبه آمد و در قتلگاه عشق چشم قضا و دست رضا ریخت بر زمین با تیر اشقیای زمان در رکاب یار خونی عزیز از شهدا ریخت بر زمین شب شدتمام دشت وَدنیا به‌خویش دید هفتاد و دو اصول بقا ریخت بر زمین وقتی سر حسین به نیزه جلوس کرد بی شک ستون کرب‌و‌بلا ریخت بر زمین 🌹@omolbaninbahrami کانال شاعر ارزشی (ام.خزان)