امشب ستارههای مرا آب برده است
خورشیدوارههای مرا خواب برده است
نام شهابهای شهید شبانه را
آفاق مه گرفته هم از یاد برده است
از آسمان بپرس که جز چاه و گردباد
از چالش زمین چه به خاطر سپرده است
دیگر به داد گمشدگان کس نمیرسد
آن سبز جاودانه هم انگار مرده است
•ماه جبین شکستهی در خون نشسته را
از چارچوب منظره دستی سترده است
عشق آتشی که در دلمان شعله میکشید
از سورت هزار زمستان فسرده است
ای آسمان که سایهی ابر سیاه تو
چون پنجهای بزرگ گلویم فشرده است
باری به روی دوش زمین تو نیستم
من اطلسم که بار جهانم به گرده است
💢کانال خبری
#شهدای_ایران
✅
@shohadayeiran57