21.36M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
🌹 . ✏️رفقا مادر که سیده باشد فرزندانش گمنام می شوند درست مثل مادرشان زهرا...حاج کرم و سیده طاووس سه تا پسر داشتند که هر سه تو جبهه ها بودند.حاجی میگفت کشاورز بودم ، بسختی بچه هارو بزرگ کردیم.یعقوب تو عملیات والفجر هشت منطقه فاو شهید شد و پیکرش مفقود شد ، داداش کوچیکش یونس گفت بابا من میرم که هم انتقام داداش و بگیرم هم پیداش کنم... .✉️رضایت نامه شو امضا کردیم و اونم رفت.عملیات کربلای ده شروع شد و چند روز بعد خبر مفقود شدن یونس را هم بهمون دادند.شروع شد ...ده سال چشم انتظاری ما شروع شد...ده سال تلویزیون و رادیو تو خونه مون خاموش نشد.ده سال گوش به زنگ خانه و چشم به در بودیم.ده سال شب بیداری ، ده سال همه شب ،برامون شب عملیات بود . هوا سرد میشد میگفتیم بچه ها سردشونه ، گرم میشد میگفتیم تو بیابون گرمشونه !!!! .رفقا اینبار یعقوب چشم انتظاری یوسفش را نمیکشید ، برعکس همه در انتظار پیدا شدن یعقوب و یونس خانواده بودن.بالاخره تابستان ۷۴ خبری آمد.به حاج خانم زنگ زدن گفتن یونس پیدا شده.مادر رفت پسرش و تحویل بگیره ، میگفت تابوت و که زدم کنار دیدم یونس خیلی کوچیک شده ، بغلش کردم یاد روزی که بدنیا اومد و دادنش بغلم افتادم ...!!! .✔️برگشتیم خونه و در تکاپوی آماده شدن مراسم تشییع یونس بودیم که دو روز بعد زنگ زدن بیاین یعقوب هم پیدا شد.استخون های هر دو رو تحویل گرفتیم.به حاجی گفتم خودم میخام پسرمو بزارم تو قبر ! روز تشییع من و حاجی باهم رفتیم تو قبر، یونس و من گذاشتم یعقوب و حاجی.امانتی هامونو تحویل صاحبش دادیم...!!! . @shohadayeiran57