🌹می‌توانی شهردار باشی و شهید شوی! 🌹 (آمل) ۱۳۶۷ . بعد از عقب‌نشینی از فاو یک روز دیدم بسیجی به‌نام حسن خجسته پیش من آمد و گفت: «من زمانی پاسدار بودم و بعد از مدتی از سپاه بیرون رفتم، همه فکر می‌‌کنند من از اسلام دست کشیدم ولی خدا می‌‌داند که این‌جور نیست من عاشق اسلام هستم و جانم فدای اسلام، الان آمدم که ثابت کنم من دوستدار امام و اسلامم». . در همین لحظه ما را به جزیره مجنون اعزام کردند و عراق آماده پاتک بود و آتش شدید بین نیروها رد و بدل می‌‌شد، من به اتفاق حسن خجسته و صادق امیری فرمانده گروهان از گردان مالک و شهید شیرزاد فرمانده دسته ۲ از گروهان ۲ و برادر عزیزمان فرمانده گردان جناب قاسم‌نژاد برای تحویل خط و شناسایی منطقه آمده بودیم، خمپاره‌ای آمد و حسن خجسته و بقیه به جز بنده و یک نفر دیگر به شهادت رسیدند. . 💢کانال خبری @shohadayeiran57