"شهید اکبر اسدی" از شنبه تا آخر هفته سر کار بود، وقتی که می­آمد ما را بیرون برای گردش می­برد و هر چیزی می­خواستیم برایمان می­خرید، پنجشنبه­ها که مزد می­گرفت برای مادرم خرید می­کرد. خواهرش کلاس اول بود، به خواهرش می­گفت خواهر من نوکرت هستم تا زمانی که درس می­خوانی من جلوی تو ایستاده­ام هر چیزی هم که بخواهی برایت تهیه می­کنم.  سياهی شب، روباه صفتان با تمام قوای خود و دوستانِ گرگ خوُیِشان به قلب ميهن اسلامی ما هجوم آوردند تا به خيال اينكه چند روزه ايران را زير سيطره خود درآورده تا انقلاب را به زوال  بكشانند، ولی خوب صديق است آن مثال كه گويند؛ "شتر در خواب بيند پنبه دانه ، گهی لپ لپ خورد گه دانه دانه"...  ديدم كه جان بركفانِ عاشقانه‌ی روح الهی، پيروان قرآن، شيفتگان علی (علیه السلام) با گوشت و خون خود در برابر متجاوزين، سدی به محكمی تمامی كوههای استوار دنيا ايجاد كردند و با ندای الله اكبر است و عظيم تر از هر آنچه به فكر انسان بر سر قوای كفر يورش بردند و با حركتی كلاسيك دشمن را هر روز به عقب می رانند تا ان شاالله راه كربلا به زودی زود باز می‌گردد. 🌷
 متشکریم اکبر جان ... نائب الزیاره کربلای معلی از طرف شما بوده و هستیم... به یاران سلام ما را برسانید، مشتاق دیدارتان "به زودی زود"! 
💠 التماس دعای شهادت
 کنگره ملی شهدای استان قم 
🌐 https://shohadayeqom.ir 🆔️ @Shohadayeqom_ir