مشتاق به دعا یکی از شبهای تابستان به میهمانی یکی از اقوام رفته بودیم موقع برگشت سر خیابان چهارمردان جلوی شیخان رسیدیم ایشان رو به من کرد و گفت برادر ناراحت نمی شوی من یک جایی بروم و مقداری دیرتر بیایم منزل شما ، اصرار کردم چه کاری برایت پیش آمده، اوّل فکر کردم چون شب جمعه است می خواهد برود به همسرش سر بزند. ولی با اصرار زیاد من ایشان گفت الان موقع دعای کمیل است می خواهم بروم حرم حضرت معصومه ، گفتم ایرادی ندارد و رفت بعد از یکی دو ساعتی که آمد خیلی معذرت خواهی کرد و گفت : اگر دعا نمی رفتم از درون ناراحت بودم از این که اجازه دادی خیلی خوشحال شدم و ممنون هستم این خاطره حدود شش ماه قبل از شهادت ایشان بود. تاریخ تولد 1341 تاریخ شهادت 1360/7/16 https://eitaa.com/shohadayeqom_ir ‏ 🌹ستاد کنگره ملی شهدای استان قم