🌹🍃🌹 ‍ 😂 یادمہ از اولین دوره‌هاے راهیان نور ڪہ رفتہ بودم، وقتے وارد هویزه شدیم قشنگے فضاش ما رو گرفت ...😊 ڪسایے ڪہ رفتن هویزه میدونن چے میگم ... جلوے درش کفشاشو👟 می‌گیرن و واڪس میزنن .... از تونل سربندها ڪہ عبور می‌ڪنے می‌رسے بہ یہ حیاط ڪہ دو طرفش شهدا دفنن و چند تا درخت🌴 رو مزار بعضے شهدا سایہ انداختہ و دلچسبے فضا رو دو چندان میڪنہ. یادمہ وارد شدیم و راوے روایتگرے می‌ڪرد. یڪے از بچہ‌ها ڪہ سابقہ‌دار بود اصرار ڪرد بچہ.ها بریم سر قبر 👈شهید علے حاتمے🌷 پرسیدیم چرا بین اینهمہ شهید به اونجا اصرار دارے ...⁉️ گفت بیاین ڪارتون نباشہ 🤔 رفتیم سر مزار شهید و مشغول فاتحہ و صحبت و دیدیم چند تا خواهرا هم پشتمون سرپا وایسادن و منتظرن بیان همونجا و چون ما اونجا بودیم خجالت😓می‌ڪشیدن جلو بیان برام جاے تعجب بود خوب بقیہ شهیدا اطرافشون خالین برن برا اونا فاتحہ بخونن ... ڪہ این رفیقمون گفت آخہ این شهید مسئول ڪمیتہ ازدواجہ 💑 هرڪے با نیت بیاد سر خاڪش سریع ازدواج می‌ڪنہ (پس بگو چرا خواهرا صف وایساده بودن 😂😂😂) ما هم از قصد هے ڪشش می‌دادیم و از روے مزار بلند نمی‌شدیم 😁... یهو راوے اومد بلند جلومون با صداے بلند و🗣خنده 😄 گفت: آقایون این شهید شوهر میده‌ ها ... زن نمیده به ڪسے! یهو همه اطرافیان و اون خواهراے پشت سرے خندیدند 😂 و ما هم آروم آروم تو افق محو شدیم ...🌅 البتہ راوی بہ شوخے می‌گفت؛ خیلے بچه‌ها با نیت اومدند و ازدواج 🎊هم ڪردند! ♻ به نقل از کانال "شهدا رزمنده‌ایم" 🌹 @shohadaygian 🌹