به ویژه كنار مزار شهید یوسف¬الهی، بعضی شب¬هایی که در منزلش مي¬ماندم و نیز عصرهای جمعه در روضه های هفتگی خانه اش، به دفعات شاهد گریه¬هاي بلند او بودم. با همان حال، تقریبا نصف دعا را خواند و بقيه را واگذاشت به ابومهدی كه صدا و لحني حزین و دلنشین داشت.   بعد از اتمام دعا، دو سه نکته کوتاه اخلاقی را متذکر شدم. از جمله، با اشاره به آیه شریفه « وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ»  يادآور شدم براي اينكه مشمول غفران الهی شويم؛ همه کسانی را که حقی به گردنمان دارند؛ ببخشيم. بعد مشغول قرآن سرگرفتن شدم؛ بدون رفتن به حاشیه و صرفا با قرائت ادعیه و عبارات وارد شده در آن شب و شفیع قرار دادن ائمه معصوم سلام الله علیهم. در آخر، چند دقیقه كوتاه، از مصائب عقیله بنی¬هاشم سلام الله علیها ياد كردم و اینکه زینب کبری سلام الله علیها در چنين شبي، فرق شکافته پدر را دیدند و عصر عاشورا بدن بی سر برادر را... و در حالی که قطرات اشک بر گونه همه جاری بود، با خواندن دعای "اللهم ارزقنا توفیق الطاعة ..." آخرین درخواست های آن جمع آسمانی را به محضر حق تعالی منعکس نمودم. همه مراسم قرآن سر گرفتن، حدود 20 دقیقه طول کشید.   بعد از آن، در فضای  نسبتا تاریک اتاق، هر کدام مشغول نماز شب شدند. پس از فراغت از نافله، چراغ را روشن كردند و با چای از حاضران پذيرايي شد. حاج قاسم گفت: من باید بروم و آماده شوم تا ان-شاء الله بعد از نماز صبح، برگردم ایران. خداحافظی کردیم و از غرفه آمدیم بیرون. جلوي در همان غرفه، جمع حدود بیست نفره¬اي از زائران ایرانی روي سکویي كم ارتفاع، نشسته بودند و یک نفر برایشان روضه می¬خواند. حاجی بدون اينكه حرفي بزند؛ رفت پشت سر زائرها نشست و با آنها يك دل سیر گریه کرد. همان گونه که در قرآن تصریح شده - و ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها - نعمت¬هاي الهي قابل شمارش نيستند و در این میان عطاهای ویژه ای هستند که سرآمد نعمت های دیگر به حساب می آیند. من قطعا احیای آن شب را از جمله بزرگ¬ترین نعمت¬ها در حق خودم مي¬دانم. شب 19 ماه مبارک رمضان، در محضر شریف امیرالمؤمنین سلام الله علیه و در جمع آن انسان¬های آسمانی. گرچه احياهاي فراموش نشدني ديگري با دوستان شهيد و سفركرده¬ام داشته¬ام؛ اما شرایط سال گذشته و سعادت تشرف به محضر مجسمه تقوا و عدالت؛ مولي الموحدين عليه السلام احیای آن شب را براي من استثنایی کرد. حاج قاسم می¬گفت: شب¬های قدر یکی دو سال قبل، یک شب کربلا بودم؛ شب دیگر حرم حضرت رقیه سلام الله عليها و یک شب دیگر بین رزمندگان مقاومت در صفوف مقدم عملیات. حضور در اماکن متبرک، برای او اتفاق تازه¬ای نبود.  اما از آنجا که وسعت یافتن ظرفیت وجودی حاج قاسم و مهیا شدن مقدمات اجابت دعای همیشگی او در پیوستن به قافله شهیدان، در شب نوزدهم رمضان 1440 فراهم شده است، شاید برای او هم شبی ویژه و استثنايي قلمداد شده باشد: چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی/ آن شب قدر که این تازه براتم دادند! چه بسا در همان مراسم ساده و خودماني، در توسل، دعا و گریه¬های طولانی و بلند آن سه بنده مخلص در حرم امیرالمومنین علیه افضل صلوات المصلین، فوز عظیم شهادت، برایشان رقم خورده باشد،آن هم به دست شقی تربن افراد، همچون مولای شهیدشان علی علیه السلام. نعم، انهم فلما قضوا نحبهم، قتلهم " اشقی الاشقیاء من المعاصرین" یتبع "اشقی الاشقیاء من الاولین و الآخرین"! خاطره از: جناب آقای حاج محمود خالقی منبع: "مکتب حاج فاسم" ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈ گروه تبلیغی بیان طلاب و روحانیون زرند ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈ https://eitaa.com/tablighbayanzarand