زلزله آمده بود... پدرم گفت سریع بیایید کنار این دیوار بایستید! زلزله که تمام شد پرسیدیم چرا کنار دیوار؟ گفت: مگر نمی‌بینید که من این دیوار را به عکس پدرم تکیه دادم! این دیوار محکم شده است...