_معروف_و_نهی_از_منکر دیروز یکی از دوستان بیمارستان نقوی نوبت دکتر داشتن، یک خانم بدحجاب تو صف نشسته بوده و نوبتش شماره ۶۰ بوده، این دوستمون گفتن من دیدم این خانم بدحجاب خیلی تو ‌چشم هست و اوضاعش نامناسب هست، و خیلی وقت دیگه نوبتش میشه، چکار کنم؟ یهو به ذهنم رسید نوبت خودم رو بدم به این خانم. رفتم به منشی گفتم، این خانم اوضاعش نامناسب هست اگه میشه نوبت منو بدید این خانم بره، اینجا نباشه که همه نگاه ش کنن. منشی هم خانم رو صدا زد و گفت: این خانوم نوبتش رو داد به شما. خانم بدحجاب هم خوشحال تشکر کرد و رفت پیش دکتر ، وقتی اومد بیرون رفتم بیرون بهش تذکر دادم، اینطور نیا بیرون، حیف تو نیست، همه نگاهت میکردن و اینا. اون خانم هم با روی باز قبول کرد. بعد اومدم نشستم سر جام، ی خانم مسن چادری بهم گفت، چرا اینکارو کردی؟ اینا رو نباید رو داد بهشون. منم علت رو گفتم. گفت خوب کاری کردی. یک امر به معروف زیبا فَذکر فإن الذکری تنفع المؤمنین