مستی رندانه سحرم جام طهور از در میخانه رسید نوبت مستی پیوسته ی رندانه رسید گذر بلبل شوریده به بستان افتاد شاهد غیب ز فتح در میخانه رسید شمع از دیده ی جان اشک به دامن می ریخت ساقی محفل دل دست به پیمانه رسید صنم سیم بر از حجره به ایوان آمد خبر از رونق این خانه ویرانه رسید سر سپردم به دل زمزم هر جام و سبو تا انا الحق به جهان از من دیوانه رسید دست در حلقه گیسوی بتی دارم وباز پای کوبان چو مرا غمزه مستانه رسید در دل میکده گر شرب مدامت دادند (حاجیا) این همه از همت جانانه رسید محمد حسین حاجی اسماعیلی بهمن ۱۴۰۲