دوسال دروغ می‌دانستم دارد دروغ می‌گوید، یعنی همهٔ ما دخترهای فامیل می‌دانستیم. از دو سال سربازی‌اش بیست سال خاطره گفته بود و هنوز هم تمامی نداشت... مثل همه می‌گفت به فرمانده سیلی زده است. می‌دانستیم دارد دروغ می‌گوید. می‌گفت در رزمایش جلوی رهبر، رفته است و رهبر را کناری کشیده و گفته: «سیدعلی! یا تا فردا کارت معافیتم دستمه یا دیگه نه من نه تو.» می‌دانستیم دارد دروغ می‌گوید. می‌گفت هشت بار خودکشی موفّق داشته. می‌دانستیم دارد دروغ می‌گوید. در مهمانی دیشب هم باز شروع کرد از سربازی گفتن. گفت عاشق دختری بوده و باهم قرار ازدواج گذاشته‌اند اما سربازی آن‌ها را از هم گرفته است... من به بهانهٔ سردرد رفتم داخل اتاق. چشمانم خیس شده بود... نمی‌دانستند دارد راست می‌گوید. @Siaahe