▪️ روضه مکتوب (8) 👈 روضه‌ی علی اکبر 🗣 امام صادق می‌فرماید بالاترین لذت، نگاه به قد و بالای رشید فرزند است؛ و بالاترین مصیبت، شهادت آن فرزند درمقابل دیدگان پدر. روزِ علی اکبر، روزِ جوان از دست داده هاست؛ روزِ پدران و مادرانِ شهداست. ✋ السّلام علیکَ یا اوَّل قتیل مِن نَسل خیرِ سَلیل، السّلام علی عَلیٍّ الکبیر ➕ دست بابا رو بوسید تا گفت می‌خوام برم فرمود برو عزیزم. اما تو می‌دونی ستون خیمه هستی. اگر می‌خوای بری برو. ✍️ آقاجان! من نمی‌دونم چی گذشت به شما وقتی علی اکبر اومد اذن میدان خواست. ارباب مقاتل نوشتند "فأذِنَ له ثم نَظَر الیهِ نظر آیِسٍ منه و اَرخَی عینَهُ و بَکَی". ☝️ابی عبدالله فورا اجازه دادن. یک نگاه مأیوسانه‌ای به چهره و قد و بالای علی کرد. بی‌اختیار اشک از چشمان مبارک جاری شد. فرمود: "اللّهم اشهَد فَقَد بَرَزَ الیهم غلامٌ اَشبَهُ الناسِ خَلقًا وخُلقًا ومنطِقًا برسولک". حسین خطاب به علی: باباجان! گمان مدار که گفتم برو، دل از تو بریدم / نفَس شمرده زدم، همرهت پیاده دویدم 🔔 لحظاتی که جنگید برگشت طرف بابا عرضه داشت: "یا اَبَه! العطشُ قد قَتَلَنِی و ثِقلُ الحدیدِ قد اَجهَدَنی فَهَل الَیّ شَربَةٌ من الماءِ سبیلٌ"؟ بابا تشنگی جان مرا به لب رسانده، سنگینی لباس جنگ مرا به رنج انداخته آیا جرعه آبی هست بنوشم؟ 🗣 ابی عبدالله فرمود: "نه عزیز دلم برگرد. چیزی نمونده که به دست جدم سیراب شوی." علی به میدان برگشت، جنگ سختی در گرفت. تیر به بدن نازنینش خورد یک وقت صداش بلند شد: "یا ابتاه علیک مِنِّی السّلام". 🔔 آقا با عجله آمد کنار بدن علی اکبر، جنازه رو بغل گرفت. دلش آرام نشد. یک وقت دیدند "و وَضَعَ خَدَّهُ علی خَدِّهِ" صورت به صورت جوانش گذاشت فرمود: "یا بُنیّ قَتَلَ اللهُ قومًا قتلُوک علَی الدُّنیا بعدَکَ العَفا". تازه جوان لیلا، روح و روان لیلا، آرام جان لیلا / تازه جوان، روح و روان، آرام جان علی جان مرا تو هم‌زبانی، همیشه مهربانی، شکسته استخوانی / زیبا پسر، قرص قمر، مرا جگر، علی جان علی علی... . 👈 برای طرح سوال، اینجا را لمس کنید 🆔 @SinJimDin