▪️روضه مکتوب (9)
👈 روضهی ابالفضل العباس
🗣 پیامبر به مردم فرمود: "أنا مدینةُ العلم و علیّ بابُها و مَن أراد المدینة فلیأتها من بابها". آیت الله قاضی کبیر: در عالم مکاشفه بر من ثابت شد که سید الشهداء مظهر دریای رحمتِ واسعه الهی است، اما درب ورود به این دریا وجود نازنین قمر منیر بنی هاشم آقا ابا الفضله.
✋از همینجا کاروان دلها رو ببریم کنار ضریح مطهر آقا قمر بنی هاشم. السّلام علیک ایها العبدُ الصّالح، السلام علیک یا بن سید الوصیین، السّلام علیک یا ابا الفضلِ العباس
بیا ازخاک بردار و به دامانت سرم بگذار / به پیش چشم دشمن پای برچشم ترم بگذار
اگر چشمم پر از خون است و جائی بهر پایت نیست / بیا چشم انتظارم پا به چشم دیگرم بگذار
سجود عشق طولانیست من سر بر نمیدارم / اگر خواهی سرافرازم بیا پا بر سرم بگذار
عَلَم افتاده سوئی، مشک سوئی، دستها سوئی / ز هم پاشیده شد، شیرازهای بر دفترم بگذار
📢 دستانش رو قطع کردند، مشک رو به دندان گرفت. دید تیرهاست که به طرفش پرتاب میشه. نکنه تیر به مشک آب بخوره. نکنه مشک پاره بشه. گویا عرضه میداره: خدایا هر چی تیر هست به بدن من اصابت کنه اما به مشک آب نخوره.
➕انگار صدای العطش بچهها رو میشنید: "فَسَمِعَ الاطفالَ یَتَصارَخونَ مِنَ العَطش". انگارصدای سکینه مییاد داره به بچهها میگه: ناراحت نباشید. اینقدر ناله نکنید. عمو برای همهتون آب میآره.
✍️ عباس عرضه میداره: "ای خدا هر چه زودتر منو به خیمه رسان". اما امان از اون لحظهای که تیر به مشک آب خورد. آب روی زمین ریخت. اینجا عباس نا امیدانه میگه با دست خالی کجا برم؟ خدایا کار عباس رو همینجا تموم کن. دیگر رویِ رفتن به خیمه ندارم!
➕ اینجا بود که یک ملعون چنان با عمود آهنین به فرق مبارکِ حضرت زد. بگم چه شد؟ "فسُقِطَ علی الارضِ یُنادِی علیک مِنِّی السّلام اباعبدِالله". تا صدای عباس بلند شد ابیعبدالله با عجله کنار بدن برادر آمد. تا چشمش به بدنِ قطعه قطه برادر افتاد، فرمود: "الآن انکسر ظهری"
📢 همه صدا بزنن "حسین...."
👈 برای طرح سوال،
اینجا را لمس کنید
🆔
@SinJimDin