✍و اما ماجرای داستان...👇
پارسا پسر یک ساله، در طول روز، زمان زیادی را با والدینش نمیگذراند.
نظافتچی مادرش، پارسا را به مهدکودک میبرد و بعد از ظهر او را خانه پدر و مادربزرگش میگذارد و شام او را اول شب میدهد.
والدین پارسا کار میکنند و به علت شرایط شغلی دیر به خانه میآیند . برای پارسا غیر معمول نیست که دائم گریه کند و بد خلق و پریشان باشد☹️
⁉️ علت اصلی در چیست ؟🤔
پارسا سبکی از زندگی رو تجربه میکنه که در اون، نیاز عاطفی رابطه و پذیرش به اندازه کافی تامین نمیشه، اگر پارسا مشکل جسمی مثل گوش درد و گلودرد داشته باشه، به سختی کسی هست که دردش رو تسکین بده...
به همین منوال نیازهای عاطفی او هم تامین نمیشن ☹️
وقتی پارسا به کمبود رابطه واکنش نشان میدهند والدینش اون رو به شکل دیگه ای تفسیر میکنن مثلاً :
_او بچه لجوجی است
_احتمالا گرسنه است
_شاید هم تشنه است
_یا خوابش میآید🙄
_شاید هم سرما خورده است...
_این همه لجبازی او کلافه کننده است😐
ولی اونها در نظر نمیگیرن که در بیشتر این مواقع، پارسا در حال واکنش نشون دادن به تامین نشدن نیازهای عاطفیش است😢
➖➖➖➖➖➖➖
اگر از والدین پارسا سوال بشه، احتمالاً خواهند گفت که: اونها بر کارشون تمرکز کردن ، چون میخوان کودکشون از لحاظ اقتصادی تامین باشه👌
این افراد والدین خوب و قابل قبولی هستن و آسیبی که باعث ایجاد اون میشن غیر عمدی و نامحسوسه ؛ ولی این روش زندگی، مانع از تامین نیازهای عاطفی اساسی پسرشون میشه و اثرات این عدم ارضا نیازها میتونه بسیار عمیقتر باشه😞
به خصوص اگه سرشت کودک حساس و آسیبپذیر باشه...