قبل از عملیات رمضان، برای شناسایی رفته بود جلو. تیر خورده بود به سینه اش.
سریع فرستادیمش بیمارستان اهواز. یک روپوش پزشکی پیدا کردم و بردم براش.
همون رو پوشید و یواشکی از بیمارستان زدیم بیرون. توی راه سینه ش رو فشار میداد. معلوم بود هنوز جای تیر خوب نشده. بهش گفتم اینجوری خطرناکه ها. باید برگردیم بیمارستان.
گفت: راهت رو برو. شاید به مرحله ی دوم عملیات رسیدیم.
📚کتاب یادگاران، جلد سه، کتاب شهید مهدی باکری، ص۳۳
#شهید_مهدی_باکری
#درس_اخلاق
🆔👇
@sire_o_sh