... وقتی این مردِ بزرگ از جبهه به خانه می آمد آنقدر کار کرده بود که شده بود یک پوست و استخوان !! و حتی روزها گرسنگی کشیده بود جاده ها و بیابانها را برای شناسایی پشت سر گذاشته بود ... اما در خانه اثری از این خستگی بروز نمی‌داد. می نشست و به من می گفت: در این چند روزی که نبودم چه کار کرده‌ای، چه کتابی خوانده‌ای و همان حرف هایی که یک زن در نهایت به دنبالش هست ... من واقعاً احساس خوشبختی می‌کردم • | به نقل از همسر شهید | 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh