به راستی می توان گفت که را این چنین « باید از نو دید » ، « از نو شناخت » ، او را با نگاهی که اشیا و اشخاص را می نگریم نباید نگریست ، باید از روانشناسی ، جامعه شناسی و تاریخ ، نگاهی تازه ساخت و بر سیمای محمد ( ص ) افکند . او را باید در صف شخصیت‌های عظیم تاریخ ، قیصران و حکیمان و انبیا دید ، در جمع پیامبران بزرگ شرق نشاند و تماشایش کرد . در این هنگام است که تصویر او در چشم ما چنان شگفت و توصیف ناپذیر می‌نماید کو گویی هرگز او را ندیده ایم و هرگز چنین تصویری را از مردی در جهان نمی‌شناخته ایم ... برای و تصویر کلی و تمام هر مذهبی ، شناختنِ خدای آن ، کتاب آن و پیغمبر آن ضروری است و این روش ساده ترین ، ممکن ترین و در عین حال علمی ترین و مطمئن ترین روش شناختِ یک مذهب است ... « محمد ترکیبی از موسی و عیسی » است ، گاه او را در صحنه های مرگبار جنگ می بینیم که از شمشیرش خون می‌چکد و پیشاپیش یارانش که برای کشتن یا کشته شدن بی قراری می کنند ، می تازد ... و گاه همو را می بینیم که وقتی هر روز در رهگذرش مرد یهودی از بام خانه‌اش خاکستر بر سرش می ریزد و او نرم تر از مسیح ، همچون بایزید ، روی در هم نمی کشد و یک روز که از کنار خانه وی می‌گذرد و از خاکستر مرد خبری نمی‌شود ، می‌پرسد رفیق ما امروز سراغ ما نیامد ؟ و چون می‌شنود که بیمار شده است به عیادتش می‌رود . در اوج قدرت در آن لحظه که سپاهیانش مکه را ، شهری که ۲۰ سال او و یارانش را شکنجه داده و آواره کرده است ، اشغال کرده اند ، بر مسند قدرت سزار اما در سیمای مهربان مسیح ، کنار کعبه می ایستد و در حالی که ۱۰ هزار شمشیر تشنه انتقام از قریش ، در اطرافش برق می زنند و بر ابوسفیان و هند و عکرمه فرزند کینه‌توز ابوجهل و دیگر قیافه هایی که یادآور شکنجه‌ها و توطئه‌ها و تبعید ها و مرگ های جانخراش عزیزان اویند ، دندان می نماید ، می پرسد ؛ ای قریش فکر می‌کنید با شما چه خواهم کرد ؟ قریش که سیمای مسیح را در این موسایی که اکنون سرنوشتشان را در دم شمشیر خویش دارد ، خوب می‌شناسد و به چشم می بینند ، پاسخ می دهند که تو برادری بزرگوار و برادرزاده ای بزرگواری و آن گاه با آهنگی که از گذشت و مهربانی گرم شده است می گوید « بروید ، همگی آزادید » آری این است محمد . 📚 سیمای محمد - علی شریعتی - صص ۲۵ الی ۳۹