♨️ ‌فراتر از آب و نان! ▪️گاهى رنج تو، رنج نان و آب و كرايه خانه و وق وق سگ و بى‌خوابى شب و بوق ماشين و لجبازى بچه‌هاست.گاهى از اين فراتر مى‌روى و مى‏‌‌بينى كه نان و آب ديگرى هم بار توست و مسؤوليت توست. ▪️ دورترين آدم در دورترين نقطه‏‌ها به تو ربط دارد. تو در دنياى رابطه‏‌ها هستى. اگر آنجا يك نفر وبا بگيرد، اين وبا به سراغ تو هم مى‏‌آيد و تو را هم مى‌سوزاند و با اين ارتباط تو را هم در بر مى‌گيرد. ▪️ اينجاست كه غم تو ديگر غم نان و آب خودت نيست، كه خودِ تو بزرگ شده و با آگاهى تو از رابطه‌ها وسعت گرفته و بارت را سنگين كرده است. ▪️كسى كه مى‌داند در دنياى رابطه‌ها زندگى مى‌كند، نمى‌تواند بى‌تفاوت بماند. پايه‌ى مسؤوليت همين نكته است. چيزى كه به من مربوط نيست، من مسؤولش نيستم، ولى اگر فهميدم با من رابطه دارد، نمى‌توانم بى‌تفاوت بگذرم و اين است كه مى‌سوزم و اين است كه دردم زياد مى‌شود و بار نسل‌ها بر شانه‌ى من سنگينى مى‌كند. ▪️گاهى از اين هم فراتر مى‌روى كه مسؤوليت تو فقط مسؤوليت نان و آب نيست، هر فكر خالى، هر قلب خالى، هر روح خسته و خالى هم كه بايد سرشار و پر شود با تو رابطه دارد و نمى‌توانى بى‌تفاوت بمانى! ▪️اينجاست كه بار تو و درد تو تنها درد خودت نيست، درد نان و آب وآش نيست، كه تو با همه‌ى وجود خودت و با همه‌ى ابعادِ وجودِ ديگران مربوطى، پس مسئولى، پس در فشارى و همراه درد و رنج. ❛❛ عین‌صاد 📚  جلد دوم| ص ۷۸ #⃣ 🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/1689911500Cd13a981aaf