📌 ادامه از👆 🔅 این حرف، حرفی است که زیاد زده می شود، بعضی ها هم خیلی دوست می دارند این حرف تکرار بشود؛ برای خاطر اینکه اگر مسئله، مسئله پیراستن بود، فقط تهذیب و تزکیه بود، يك نفر هم می گوید آقا، ما راهش را پیدا کردیم، ما فهمیدیم کجا برویم، غوغای اجتماع را بگذار به کنار و جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه. می رویم گوشه صومعه، مشغول رهبانیت، آنجا مشغول تهذیب و تزکیه نفس می شویم و خودمان، خودمان را نجات می دهیم. اگر توانستیم، کسی آمد، قابلیتش را داشت، در گوش او هم سخنی می گوییم و از خود بیخودش می کنیم، او را هم می کنیم آدم. 🔅 این حرف به همین جهت که می تواند بهانه ای باشد از برای تنبلی ها، نارسایی های، جان عزیزی ها، عافیت طلبی ها، سهل گراییها، چون می تواند بهانه ای برای این صفتها باشد، خیلی تکرار می شود؛ هم مردم از این خوششان می آید، هم رهبران از این حرف خوششان می آید. 🔅آن کسانی که مسئولیت های ارشاد و تعليم بر دوش آنهاست، از این سخن خوششان می آید. تهذيب کردن مردم کاریست بی دردسر، کاریست بی اشکال، کاریست که به گاو و گوسفند انسان لطمه ای و صدمه ای ندارد، يك عده ای را انسان جمع کند، در گوششان زمزمه عاشقانه بنوازد، اینها را از خود بیخود کند، تهذيب کند، تزکیه کند. برای مردم هم آسان است؛ یعنی به نظر آسان می آید، البته آسان که نیست. @almorsalat 🔅لذا تا این جای حرف معروف است؛ از اینجای حرف به آن طرف، غير معروف است، از اینجای حرف به آن طرف گفته نمی شود. چیست از اینجای حرف به آن طرف؟ این است سؤال: انبیا برای پیراستن و آراستن مردم از چه راهی استفاده کردند؟ چه کار کردند؟ آیا آمدند پیش مردم، دانه دانه گوش افراد را گرفتند، دست افراد را گرفتند، تنها بردند در خلوت خانه و صندوق خانه و مدرسه و مکتب، بنا کردند آنها را تعلیم و تربیت دادن؟ آیا انبیا مثل زاهدان و عارفان عالم نشستند در خانقاه خودشان تا مردم بیایند، حال معنوی آنها اند و با آنها هم عقیده و همراه و همگام بشوند؟ آیا انبیا مثل فلاسفه عالم مدرسه باز و با حرف تابلو زدند، دعوت هم کردند؛ هر که میخواهد از ما حرف یاد بگیرد، بیاید اینجا یاد بگیرد، این جوری بودند؟ یا نه، انبیا معتقد به تربیت فردی نیستند، انبیا معتقد به دانه دانه انسان سازی نیستند، انبیا معتقد به کارهای اتو کشیده و نظيف نیستند که خیال کنی مثل سقراط و افلاطون، می نشست ابراهیم خلیل الرحمن یا موسی یا عیسی یا پیغمبر ما، در مدرسه، مردم می رفتند از او استفاده می کردند، این جوری نیستند، و البته اوليا مثل انبیا؛ امام صادق ما هم، آنجوری است. 🔅 خطاست اگر کسی خیال کند که امام صادق(ع) می نشست روی منبر، چهارهزار شاگرد پای منبرش می نشستند؛ همچنانی که بعضی از افراد بی توجه، این جوری تعبیر می کنند. چون چهار هزار نفر آدم را، ابن عقده، عرض کنم که رجالی معروف قدیم، جزو شاگردان و روات حدیث امام جعفر صادق علیه سلام شمرده، عده ای خیال کردند که این چهار هزار نفر می آمدند می نشستند، مثلا فرض کنید در يك محوطه ای در برابر این محوطه، چهار هزار نفر آدم می نشستند، آقا امام صادق (ع) روی منبر حدیث می گفتند، مسئله می گفتند، موعظه می کردند، خیال می کنند این جوری بود. 🔅نه امام جعفر صادق(ع)، نه جدش پیغمبر اسلام(ص) و نه همه انبیای عالم، روششان این روشها نبوده؛ مدرسه بازی و موعظه کاری و تربیت فردی، کار انبیا نیست. انبيا فقط يك پاسخ دارند به این سؤال که چگونه می توان انسانها را ساخت؟ چگونه می توان انسانها را بر طبق الگوهای صحیح الهی تربیت کرد؟ يك جواب دارند، آن جواب این است، انبیا می گویند برای ساختن انسان باید محیط متناسب، محیط سالم، محیطی که بتواند او را در خود بپروراند، تربیت کرد و بس. انبیا می گویند دانه دانه نمی شود قالب گرفت، کارخانه باید درست کرد. انبیا می گویند اگر بخواهیم ما یکی یکی آدم ها را درست کنیم، شب می شود و عمر می گذرد؛ جامعه لازم است، نظامی لازم است، باید در منگنه يك نظام، انسانها به شکل دلخواه ساخته بشوند و بس، فقط همین است. 2⃣ 📌 ادامه👇