((به نام خدا))
((روز عاشورا))
روز عاشورا به دشت کربلا
رفت بهر عاشقی نور هدا
در ره معبود جان می داد او
پیکرش یکسو سرش از تن جدا
صحنه محشر به پا شد قتلگه
گشت گلگون سرزمین نینوا
یک طرف جسم علمدار حسین
یک طرف جسم حسین سر جدا
اربا ً اربا جسم اکبر یک طرف
یک طرف جسم شهیدان خدا
صحنه ای جانسوز و غوغایی شده
گشته گلگون سر زمین کربلا
ناله ای جانسوز آمد از حرم
وا حسینا وا حسینم وا اخا
گفت زینب با برادر اینچنین
تو حسین زینبی جان اخا؟
ناگهان آمد ندا از جسم او
من حسینم خواهرم زینب بیا
بوسه زد زینب به رگهای تنش
بوسه زد بر پیکر خون خدا
آن طرف آتش به پا شد در حرم
تازیانه گشت مزد بچه ها
کودکی آتش گرفته دامنش
کاسه آبی به دستش از وفا
گفت راوی دخترم از من مترس
میروی آخر بگو سوی کجا؟
گفت بابم تشنه بود و رفت او
میبرم آبی بر او در قتلگاه
وای از عاشور و وای از کربلا
وای از شمشیر و سنگ و نیزه ها
وای از سجاد و حال مضطرش
وای از آتش میان خیمه ها
وای از شام غریبان حسین
وای از غربت به آل مصطفی
وای از شلاق و آتش بر همه
وای از مظلومی آل عبا
وای من از گریه صاحب زمان
روز عاشورا میان روضه ها
همنوا گردید با او شیعیان
میدهد مزد عزا و گریه ها
از دلش گفتا علائی یا حسین(ع)
قسمتم کن قتلگه ، هم کربلا
آدرس کانال شعر در ایتا:
https://eitaa.com/sma1212
#حسین
#محرم