بسم الله الرحمن الرحيم
◼️او را هدیه میبخشم، اما قصد جان مرا دارد!
(احسان اميرالمؤمنین علیه السلام به ابن ملجم)
#سیره
در تواریخ مختلفی نقل شده:
ابن ملجم مرادی (لعنه الله) نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و از ایشان مَرکَبی خواست. حضرت نگاهی به او انداخته و فرمود: تو عبدالرحمن بن ملجم مرادی هستی؟ گفت: بلی. پس دوباره این را تکرار نمود و پاسخ مثبت شنید.
پس حضرت به مسؤول مالی خود فرمود: او را بر اسب سرخ مویی سوار کن! [که از جهت نژادی در نزد عرب ارزشمند بوده و بهای فراوان داشته است]
پس اسب سرخ مویی آوردند و ابن ملجم بر آن سوار شد، افسار آن را گرفت و رفت. پس چون دور شد، امام علیه السلام این بیت را زمزمه نمود:
میخواهم او را مورد کرامت و بخشش قرار دهم و حال آنکه او قصد جان مرا دارد!
کیست که از طرف این دوست مُرادی تو، عذری آورد!
تا بالاخره آن روز فرا رسید که امیرالمؤمنین علیه السلام را مورد ضربت قرار داد، و وقتی او را دستگیر نموده و نزد حضرت ع آوردند به او فرمود: من این (الطاف) را به تو می نمودم با این که می دانستم قاتل من خواهی بود، ولی چنین میکردم تا این که از جانب خدا حجّتم علیه تو محکم باشد».
◾️متن عربی:
عن المعلّى بن زياد قال: جاء عبد الرّحمن ابن ملجم (عليه اللّعنة) إلى أمير المؤمنين عليه السّلام يستحمله، فقال: يا أمير المؤمنين احملني، فنظر إليه أمير المؤمنين عليه السّلام ثمّ قال: «أنت عبد الرّحمن ابن ملجم المرادي؟» فقال: نعم، قال: «أنت عبد الرّحمن بن ملجم المرادي؟» قال: نعم، قال: «يا غزوان احمله على الأشقر» فجاء بفرس أشقر فركبه ابن ملجم (عليه اللّعنة) و أخذ بعنانه، فلمّا ولّى قال أمير المؤمنين عليه السّلام.
أريد حياته و يريد قتلي عذيرك من خليلك من مراد.
قال فلمّا كان من أمره ما كان، و ضرب أمير المؤمنين عليه السّلام، قبض عليه و قد خرج من المسجد، فجيء به إلى أمير المؤمنين عليه السّلام فقال: «و اللّه لقد كنت أصنع بك ما أصنع و أنا أعلم أنّك قاتلي، و لكن كنت أفعل ذلك بك لاستظهر باللّه عليك».
الارشاد ۱/ ۱۲ و دیگر مصادر با تفاوت
👈جلوهای از رحمت پیامبر (صلی الله علیه وآله) بر مشرکان
@kotob_sh