۳ 💠 آیت الله حائری شیرازی 💠 🔸 دو جاده با عاقبت خیر و شر 🔸 دو جاده ی وسیع را در نظر بگیرید که هر دو یک مقصد دارند و هر دو به یک رودخانه منتهی می شوند، منتها از این دو جاده، تنها یکی به پل متصل می شود و دیگری پلی روی رودخانه ندارد. آن دو جاده دو نوع زندگی در این دنیاست، برای کافر و مؤمن تا آن که به لبه رودخانه برسند؛ مرگ به منزله ورودی پل است و آدم با تقوا ماشین خود را از قبل در جاده ای که به پل منتهی می شود، انداخته است. قرآن هم می فرماید: «وَ العاقِبَة لِلمُتَقین». اما جاده ی سمت چپ پل ندارد تا به آن طرف وصل شود، ابتر و بی عاقبت است. انبیاء و اولیاء الهی آمده اند تا به کسانی که دارند در آن جاده دست چپ می افتند، بگویند: اینجا پل فرو ریخته است، یک قدری سرعت را کم کنید و به اطراف نگاه کنید و ماشین را در جاده ی سمت راست بیندازید و کار شیطان هموار کردن جاده ی دست چپی و رو به راه کردن وسایل سریع السیری است که انسان ها را به رودخانه می اندازد، و از آن طرف سنگ انداختن در این جاده ای که آخرش پل دارد. نان حلالی می خواهی بخوری، شیطان جاده اش را سنگ و کلوخ می کند. نان حرام بخواهی بخوری، جاده اش را شیطان آسفالت می کند. اگر بخواهی راست بگویی و درست باشی و کاسبی کنی، از حرام خوارها عقب می افتی و باید مقداری کسادی را تحمل کنی. جاده تقوی، آخر دارد؛ پل دارد؛ اما راهش بسیار صعب العبور است. آن جاده، اتوبان است، آسفالتش درجه یک است؛ اما وقتی به رودخانه می رسد، پل ندارد و همین عیب برایش کافی است. این دو تا جاده به موازات هم کشیده شده اند و تا یک متر مانده به پل، خدا راه پیچیدن را بازگذاشته است؛ تا لحظاتی که مرگ انسان نرسیده و دو چرخ اول در رودخانه نیفتاده، می توانی دور بزنی بیایی در جاده دست راست؛ ساحرانی را که فرعون برای رقابت با موسی استخدام کرده بود، رزق خدا را می خوردند اما عبادت فرعون می کردند. یک عمر برای عزّت و پیروزی فرعون، هر تلاشی کرده بودند؛ موسی(ع) گفت: شما اول شروع کنید. وقتی برنامه شان را اجرا کردند، موسی(ع) عصایش را انداخت و ناگهان تمام ریسمان های مارنمای آنها را بلعید و چیزی در میدان باقی نگذاشت. یک صحرا تجهیزات جادو را جاروب کرد. فهمیدند که این دیگر سحر نیست. شهادت به حقانیت موسی دادند؛ در قدم های آخر جاده بودند و نزدیک بود در رودخانه پرت شوند اما مسیرشان را به سمت راست تغییر دادند و یک ساعت بعد زیر شکنجه شهید شدند. بعد از چهل سال عبادت شیطان یک ساعت آخر عمرشان، خدا را بندگی کردند. خوش به حالشان که خوش اقبال ترین آدم ها بوده اند و الان جزء اولیاء الله هستند. از آن طرف هم بوده اند کسانی که عمری در جاده دست راست می راندند اما پیش از مرگ به دست چپ پیچیدند. زبیر در روز «اُحد» که حمزه(ع) شهید شد، در کنار امام علی(ع) ایستاد و با چند نفر انگشت شمار دیگر استقامت کرد. در جنگ «حنین» هم همینطور ایستادگی کرد و جزو معدود اصحابی بود که فرار نکرد. در همه ی فتوحات حضور داشت اما در جنگ جمل پسرش اغوایش کرد، و رفیق نااهل در او اثر گذاشت و به این توهم افتاد که علی(ع) سوابق و زحمات او را نادیده گرفته است. عارش شد که به رضای علی راضی بشود و با او کنار بیاید و سرانجام (به جاده چپ رفت و) کشته شد. 👈ارسال به دوستان فراموش نشه👍 💠 اطلاعات کاربردی سبک زندگی قرآنی درکانال سید محمد حسینی واعظ👇 https://eitaa.com/smhv55