✂️
برشی از کتاب شهید نوید:
تا بقیه برسند، همینجا روی این سکو بنشینم و نفسی تازه کنم. اگر نوید الان اینجا بود مینشست کنارم و شروع میکرد به خواندن. یادش بخیر. وقتی توی خانه با هم تنها میشدیم، میآمد مینشست لبهی اُپن آشپزخانه، پاهایش را آویزان میکرد و تکانتکان میداد، بعد هم شروع میکرد به خواندن. من هم که مشغول کارهای خودم بودم. ناهار را آماده میکردم، ظرفهای شستهشده را خشک میکردم و میگذاشتم توی کابینت. ادویهی غذا را میچشیدم و نمکش را پنهان از چشم نوید بیشتر میکردم؛ ولی فکر و حواسم پیش نوید بود.
🆔
@sn_shop
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷