✂️در بخشی از کتاب بوی نم باروت آمده:
«کمکم داشتم با مجروحیتم کنار میآمدم. نگاهم به دنیا عاشقانهتر شده بود. دو سه روز قبل از اینکه از بیمارستان 501 ارتش با یک انگشت کمتر مرخص شوم، تولد بیست سالگیام را تک و تنها روی تخت بیمارستان پشت سر گذاشته بودم. حال خوشی داشتم. توی خلوتم، روزهایی را که از سر گذرانده بودم، یکی بعد از دیگری مرور میکردم. از کف بازار رسیده بودم به حوزه؛ از پای سفره انقلاب به جنگ. نمیتوانستم خوشحال نباشم. حالا حسم این بود که وقتش شده دنیای پرتب و تاب درونم را هم عوض کنم. دینم ناقص بود؛ باید کاملش میکردم.»
🆔
@sn_shop
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷