فروشگاه کتاب جان
کتاب جُندی مکلَّف 🔺 خاطرات یک محافظ که بیش از چهار سال با هویتی جعلی در اردوگاه های اسرا در خاک عر
گزیده کتاب جندی مکلف👆 نیمه جان ته گودال افتاده بود. حرف های فرمانده اش در گوشش زنگ می زد؛ اگر اسیر شدی چه؟ جلسات دولت و مجلس، ملاقات های نخست وزیر و دیدارهای امام در خانه کوچک جماران روی دور تند از جلوی چشمش گذشت. آنقدر اطلاعات داشت که استخبارات عراق برای به دست آوردنش، شیره جانش را هم بکشد. فقط دعا می کرد که خونریزی دست ها و پاهای مجروحش، کارش را تمام کند. اگر کسی او را از بالای گودال می دید، با آن لباس های پاره پوره و خون آلود، شبیه یک جنازه بی نام و نشان بود، نه یکی از آن پاسدارهایی که محافظ مسئولین رده بالای جمهوری اسلامی بودند. @sn_shop