سلام ای کربلا... سلام ای نینوا... مدتها بود دوست داشتم قسمت بشه با همسنگران عزیزم در بنیاد هدایت، فارغ از هیاهوی اداری و... در یک سفر زیارتی، فرصت «انس تشکیلاتی» و «هم‌عهدی» داشته باشیم. الحمدلله این روزها، در قالب یک سفر زیارتی سه روزه، خودجوش و شخصی با جمعی از همسنگران راهی کربلا هستیم. قبل از سفر، دیروز «سه‌شنبه» در خدمت عزیزان شبکه تبلیغ استان خوزستان بودم و جلساتی با مدیر کل محترم و خادمان عرصه تبلیغ داشتم و بعد هم در جلسهٔ شورای سیاستگذاری مساجد استان، درباره شیوه‌های توانمندسازی امامان محله و خدمات بنیاد هدایت در این مسیر گفتگو کردیم. وقت غروب در مسیر اهواز خرمشهر بودیم که الحق زیبا و دلنشینه اما چشم‌انداز غروب و نخلستان و... ذهنم رو درگیر مقایسه دوران دفاع مقدس در این منطقه با این روزهای غزه کرد! از قضا این روزها معاونان فرهنگی تبلیغات اسلامی استانها هم، عازم سفر زیارتی عتبات عالیات هستن و در یادمان شلمچه بعد از نماز جماعت، دسته‌جمعی زیارت عاشورا زمزمه کردیم. حالا که شما این مطلب را مرور می‌کنید به لطف امام حسین علیه‌السلام از پایانه مرزی شلمچه وارد خاک عراق شدم و ان شاءالله دعاگوی همه بویژه هم‌سنگرانی که با دل همسفر ما شدن، هستم. خلاصه اینکه ما از خدا یه سفر زیارتی خواستیم اما الحمدلله سفر کاری و تشکیلاتی با حضور جمع همسنگران روزیمون شد. روزی نگر که طوطیِ جانم سویِ لبت بر بویِ پسته آمد و بر شکّر اوفِتاد 🚩 سید ناصر میرمحمدیان