تفسیر شعرآگینِ علیرضا قزوه از آیه ٩ سوره تکویر! بِأیِّ ذنبٍ قُتِلَت!؟ جرم تو چیست نازنین؟ صدق و صفا و راستی ای که تو از خدای خود غیر خدا نخواستی ای به فدای خنده‌‌یِ زخمی و دلشکسته‌ات شکر خدا که همچنان سرخوشی و بِپاستی کابل زخم خورده‌ام! وقت برای گریه نیست گریه‌ی با تبسمی، گم شده در خداستی کابلِ جان‌خسته‌ام! شانه‌ی ما پناه تو چشم و زبان پارسی! نور دو چشم ماستی کابل جان چه می‌کشی؟ از دست این حرامیان کابل بی پناه من! قبله ی عشق و راستی! دختر شعر فارسی! کابل من ! چه می‌کنی؟ حرف بزن! عزیز من! «جان پدر! کجاستی؟!» علیرضا قزوه: پیامکی دیدم که شعر بود؛ و فی‌البداهه این غزلک را نوشتم برای دختری به نام کابل جان! ⭕️ سربازِ نبرد نرم ↙️ http://eitaa.com/joinchat/95027200C4feefddbb9 ممکن است اشتباه تایپی رخ داده باشد.