🔺برشی از کتاب مهاجر سرزمین آفتاب، خاطرات مادر تنهاترین شهید ژاپنی دفاع مقدس:
🔹آمدن روحانیون به خانه ما باعث شد بچه ها هم کم کم بینش انقلابی پیدا کنند. محمد نوجوان بود؛ اما دوست داشت لباس روحانیت به تن کند.
🔸 گاهی با چادر من عمامه درست می کرد و روی سر می گذاشت و روی مبل به جای منبر می نشست من و بلقیس پامنبری اش می شدیم و برایمان سخنرانی می کرد. ما هم برایش صلوات می فرستادیم.
🌀وقتی میدید مجلس جدی شده می پرید پایین و می رفت از کمد نانچیکو را بر می داشت و من و بلقیس هم فرار می کردیم.
📚کتاب مهاجر سرزمین آفتاب، صفحه ۱۳۲.
🔅سعَدا؛ روزنه ای به طلبگی بهتر
🆔
@soada313