آمریکا در سیاست خارجی خود بعد از فروپاشی شوروی که بخشی از آن در دورة ریاست جمهوری خاتمی قرار داشت، اقدامات زیر را کم و بیش به طور یکجانبه اجرا کرد:
1- فشار آوردن بر دیگر کشورها برای پذیرش ارزشها و شیوة آمریکایی در زمینة حقوق بشر و دموکراسی.
2- جلوگیری از دستیابی سایر کشورها به امکانات نظامی که میتواند برتری توان غیرهستهای آمریکا را خنثی کند.
3- تحمیل قوانین آمریکا به گونهای فراملی بر سایر جوامع.
4- ارزیابی کشورها بر مبنای میزان پایبندیشان به معیارهای آمریکایی در زمینة حقوق بشر، مواد مخدر، تروریسم، تسلیحات هستهای، موشکی و آزادیهای مذهبی.
5- تحریم اقتصادی آن دسته از کشورها که رفتارشان در زمینههای یاد شده منطبق با معیارهای آمریکا نیست.
6- ترغیب منافع اشتراکی آمریکا، زیر لوای شعار تجارت آزاد و بازار آزاد.
7- شکلدهی به سیاستهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول به گونهای که در خدمت همان منافع مشترک آمریکا باشد.
8- دخالت در منازعات محلی که در آنها دارای منافعی حتی به نسبتاندکی است.
9- تلاش برای وارد ساختن سایر کشورها به پذیرش سیاستهای اقتصادی و اجتماعی که متضمن منافع اقتصادی آمریکاست.
10- ترغیب فروش تسلیحات به کشورهای خارجی و همزمان تلاش برای جلوگیری از فروش رقابتآمیز همان اقلام از سوی سایر کشورها.
11- فشار برای انتخاب دبیرکل سازمان ملل متحد مورد نظر و تأیید آمریکا.
12- افزایش تعداد اعضای ناتو.
13- ردهبندی برخی از کشورها با عنوان کشورهای یاغی و کنار گذاشتن آنها از نهادهای جهانی به علت تسلیم نشدنشان در برابر خواستهای آمریکا.
14- استفاده از ابزار نظامی و تحریم اقتصادی برای تحمیل خواستها.
البته استفاده از نیروی نظامی آخرین حربة آمریکا بعد از جنگ سرد بوده است. جنگ سرد محدودیتهای عمده را در به کارگیری نیروهای مسلح آمریکا ایجاد کرده بود که با پایان یافتن آن این مانع برداشته شد. در واقع نگرش نخبگان سیاسی آمریکا (هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات) بعد از جنگ سرد نگرش توسعهطلبانه است. هر دو حزب خواهان رهبری جهان از سوی آمریکا بودهاند و معماری دفاعی خود را بر روی سه پایه استوار
کردند:
1- انجام عملیات و بهرهگیری از نیروهای گوناگون در کسب حداکثر منافع ملی.
2- برتری دائمی در رقابتهای اقتصادی برای تضمین برتری دائمی نیروهای مسلح.
3- سلطة جهنی طوری که توانایی دخالت نظامی در هر کجا، در هر زمان و تحت هر شرایطی را دارا باشند.3
خاتمی، بعد از دولتهاشمی، همین سیاست تنشزدایی را در پیش گرفت با این تفاوت که با پیشنهاد گفتوگوی تمدنها، جهان را به زعم خود به سوی صلح مبتنی بر عدالت، تساوی و حذف زور در روابط بینالملل دعوت میکند.4
خاتمی، همچونهاشمی بدون توجه به ماهیت استکباری و سلطهطلبی آمریکا و قدرتهای اروپایی و دست نشاندگی کشورهای عربی حوزة خلیجفارس، گمان میبرد با اتخاذ این سیاست، از دشمنی غرب و آمریکا و صهیونیسم در امان خواهد بود و میتواند روابط مبتنی بر مسالمت، عدالت و پیشرفت را ایجاد کند. تأکیدهای امام خمینی بر ماهیت دشمنی آنان با جمهوری اسلامی و تصریحهای رهبر معظّم انقلاب اسلامی برایهاشمی رفسنجانی و خاتمی، گویا مقبول نبود که این طور خوشبینانه و غفلتآمیز به آمریکا و لبخندهای گاه و بیگاه او، اعتماد میکردند. آنها به گمان خود میخواستند جلوی دشمنتراشی را بگیرند و لذا از بسیاری از اصول، مثل حکم اعدام سلمان رشدی، حمایت از فلسطین و حزبالله لبنان، صدور انقلاب و... به صورتهای صریح یا در لفافه، چشمپوشی کرده یا آمادة چشمپوشی
بودند!
پانوشتها:
1- مصلحتها و حقیقتها،ص 148 نقل از سیاست خارجی دولت خاتمی، صص 58 و59.
2- نیویورک تایمز، 7مارس 1991 به نقل از همان، ص 66.
3- سیاست خارجی دولت خاتمی، صص67 و68.
4- همان، ص 29.
🔹 تشکل انقلابی سعداء
╭┅─────────────┅╮
🔸
@soada_qom🔸
╰┅─────────────┅╯