پرسش شماره :۱۱۶ 🔖 عنوان : پنج فرمان شگفت انگیز 🗣 پرسش : ماجرای پنج فرمان شگفت انگیز چیست؟ ✍ پاسخ: امام رضا علیه السلام فرمودند: خداوند تعالی به پیامبری از انبیای خود وحی نمود: فردا صبح: ✓ نخستین چیزی را که دیدی بخور ✓ و دومی را مخفی کن ✓ و سومی را بپذیر ✓ و چهارمی را ناامید نکن ✓ و از پنجمی فرار کن. وقتی صبح شد، آن پیامبر به راه افتاد. ✓ نخستین چیزی که با آن مواجه شد، کوهی بزرگ و سیاه رنگ بود. ایستاد و با خود گفت: پروردگارم به من فرمان داده که این کوه را بخورم! با حالت تعجب و تحیر ایستاده بود و فکر می‌کرد. سرانجام با خود گفت: پروردگارم منزه است از این که مرا تکلیف به امری غیر ممکن بنماید. از این رو به سوی کوه رفت تا آن را بخورد. هرچه به آن کوه نزدیک می‌شد، آن کوه کوچک و کوچک تر می‌شد تا به صورت لقمه ای در آمد و آن را بلعید و مشاهده کرد خوشمزه ترین چیزی است که تا آن روز آن را خورده بود. ✓ دوباره به راه افتاد و طشتی از طلا دید. به امر الهی گودالی حفر کرد و آن طشت طلا را در آن مخفی نمود و بر روی آن خاک ریخت. باز به راه افتاد و این بار دید دوباره آن طشت نمایان شده است. به فرموده پروردگار آن طشت را مجددا دفن کرد. ✓ دوباره حرکت کرد و این بار پرنده ای را دید که بازی شکاری در تعقیب آن بود. به امر پروردگار آن پرنده را در دست خود گرفت و او را در آستین خود پناه داد. باز گفت: من روزهاست که در طلب این شکار هستم و اکنون تو شکار مرا گرفته ای. آن پیامبر گفت: پروردگارم مرا امر کرده که این موجود را ناامید نکنم. پس قطعه ای از ران آن پرنده را کند و آن را به سوی باز انداخت و باز آن را خورد. ✓ دوباره به راه افتاد و این بار به گوشت مرداری رسید که کرم افتاده و بدبو شده بود. به امر پروردگار از آن مکان گریخت و به منزل خود بازگشت. هنگام شب در خواب دید منادی به او گفت: تو هرچه پروردگارت فرمان داده بود به انجام رساندی. آیا می‌خواهی تعبیر و تأویل آن را بدانی؟ اما آن کوه بزرگ و سیاه غضب و خشم بود. وقتی بنده ای غضب می‌کند، خود را در برابر خشم، کوچک و ناچیز می‌بیند. اما اگر ارزش و قدرت خود را بشناسد و غضبش فرو نشاند، عاقبت آن کوه مانند لقمه نیکویی است که آن را تناول کردی. اما آن طشت عمل صالح بود که اگر بنده آن را مخفی و مکتوم کند، خداوند آن را آشکار خواهد کرد تا آن بنده را به واسطه عمل صالح در دنیا زینت کرده و برای او ثواب آخرت را ذخیره نماید. اما آن پرنده مردی است که با نصیحتی به نزد تو می‌آید، پس او را بپذیر و نصیحت و خیر خواهی اش را به کار ببند. و اما آن باز شکاری مردی است که با حاجت و درخواستی به نزد تو می‌آید، پس او را ناامید مگردان. و اما آن گوشت گندیده غیبت است که باید از آن فرار کنی 📓بحار الأنوار، ج ۷۵، ص ۴۴۴ ┄┅══••𑁍❀𑁍••══┅┄ @soalvajavab @AmirGrali