📌 پیام یکی از مخاطبین صبحانه ای با شهدا
سلام
🔷️ جا دارد تشکر کنم از شما عزیزان که دل در گرو شهیدان غرق بخون کشورمون دارید.
◇ سال ۶۶ در لشکر ثار الله بودم از شلمچه حرکت کردیم بطرف شمال غرب منطقه ی عملیات کربلای ۱۰ کردستان در شهر سقز مستقر شدیم تا اینکه برادرای جهاد جاده ها را
در کوه های بسیار صعب العبور در آوردن
◇ اینقدر جاده ها پیچ در پیچ بودن برای دور زدن هر پیچ چهار الا پنج بار بایستی ماشینها جلو عقب کنند تا بپیچند
◇ بلاخره رفتیم منطقه ، عملیات شروع شد و در بعد از ظهر یکی از همان روزها از خط مقدم برادرای تدارکات بیسیم زدند چند عدد بیست لیتری آب درخواست کردند.
◇ رفتم دم چادر تدارکات یکی از برادرای رزمنده که تقریبا خواب هم بود را صدا زدم، اسمش حسین علی آبادی بچه ی جیرفت استان کرمان بود
◇ گفتم: حسین اقا بلند شو آب ببرید خط ، از خواب بیدار شد در حالی که داشت پوتینهایش را می پوشید با لحجه ی شیرین
جیرفتی گفت: این صدامو پدر سوخته پرو شده خودم الان میرم روش را کم میکنم
◇ آمد کنار وانت لندکروز چندین گالن بیست لیتری آب بار زدن رفتند، بطرف خط درگیری
🔻 یک ساعت نشد خبر شهادتش را برادر راننده آورد گفت: با ماشین رفتیم تا جاییکه ماشین رو بود حسین آقا از ماشین پیاده شد
◇ بیست لیتری اب را برداشت بطرف قله درگیری حرکت کرد چند متری که رفت جلو که یکمرتبه یک خمپاره ۶۰ جلوی پایش خورد به زمین از سرتا پا ترکش خورد و در دم بشهادت رسید
◇ یک عکس دسته جمعی از شهید گرفتم آن زمان در آلبوم، اگر موفق شدم یک روز برایتان میفرستم.
■ روحش شاد و یادش گرامیباد
شادی ارواح شهدای گرانقدر صلوات
◇
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید:
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671