یا زین العابدین چشم‌های دیگران خواب و تو بیداری هنوز آفتاب روزی و ماه شب تاری هنوز گرم استغفار هستی از گناهانی که نیست آخر ای ابر پریشان از چه می‌باری هنوز؟ ای غروبِ سرخ عاشورا طلوع گریه‌ات کم غمت را درک کردیم و تو بسیاری هنوز ماجرای خیمه آتش زد تو را خورشید من! شعله شعله آه می‌سوزی، عزاداری هنوز صبح و شب دشنام و شام از خاطرت بیرون نرفت خنده ها در یاد تو، گریان بازاری هنوز نیمه‌شب‌ها فکر طفلان یتیمی، ماه من! مانده بر دوش تو از جدت علی باری هنوز علیه السلام @sobhetazedam