هدایت شده از حسین مهدیزاده
✅درباره «گشودگی زبان» علیزاده در مناظره‌ها آیا جبهه فکری انقلاب می‌تواند نمایندگی غرب را از غربگرایان ایرانی پس بگیرد؟ 📝 دکتر حمید ابدی 2⃣ از 3⃣ نکته حائز اهمیت در مواجهه‌های علیزاده، ایستادن او در موقف عقلانیت و واقعیت تاریخی غرب، و سخن گفتن با غرب‌گرایان ایرانی از آن دریچه است. او از موضع اسلام و مبانی نظری انقلاب اسلامی در قامت منتقد لیبرالیسم و غرب‌گرایی ایرانی برنیامده، بلکه با «غرب واقعی» در برابر «غرب تخیّلی» غرب‌گرایان ایرانی قرار گرفته است. در مناظره علیزاده با نصیری که به نظر حقیر مهم‌تر از مناظره او با غنی‌نژاد بود، او تلاش کرد به نصیری بفهماند که تو همان عدالتخواه ‌سنت‌گرای دهه هفتادی هستی که درکی از عقلانیت و سیاستِ ‌مدرن نداری. «سیاست عقلایی» هم که اکنون نصیری از آن حرف می‌زند را ادامه همان درک سنت‌زده دهه هفتادی او دانست و سعی کرد در چهارچوب سیاست مدرن، دفاعی از سید علی خامنه‌ای و عملکرد جمهوری اسلامی عرضه کند و نادرستی ادعاهای نصیری را نشان دهد. نصیری علیرغم ادعاهایی که اخیراً مبنی بر همراهی با حکمرانی و سیاست مدرن از خود بروز می‌دهد، نیروهای انقلابی را با همان زبانی سنتی و درک سنتی از مفاهیم آرمانی می‌گَزَد. نیروهای انقلابی که انقلاب اسلامی را در همان زبان سنّتی خوانش کنند و متوجّه حضور انقلاب اسلامی در متن مناسبات مدرن نباشند، رفتار رهبری و جمهوری اسلامی را با نوعی دوگانگی فهم می‌کنند. جمله درخشان علیزاده در آن مناظره که «تو نماد عدالتخواهی مذهبی فروپاشیده دهه هفتاد هستی» را جدّی بگیریم. این جمله با تعریض مهمّی به ادراک مذهبی سنّتی از مفاهیم عصر جدید همراه است و «حیرت» نصیری و طیفی از عدالتخواهان و نیروهای انقلابی در مواجهه با رفتار جمهوری اسلامی را در همین امر باید جستجو کرد. علیزاده در برابر غرب‌گرایان و سنت‌گرایان ایرانی، با زبان سیاست مدرن غربی و عقلانیت مدرن غربی و تاریخ واقعی غرب مدرن نمودار شده است، نه در زبان یک اسلام‌گرا و در صدد مرزبندی با مبانی معرفتی غرب مدرن. به نظرم تیغی که غرب‌گرایان و سنت‌گرایانی هم‌چون نصیری در دست دارند، در برابر نوعی صورت‌بندی نظری از اسلام و مبانی معرفتی اسلامی که علیرغم مرزبندی با غرب، درک درستی از مناسبات سیاست و واقعیت غرب مدرن ندارد، بسیار برنده است. علیزاده با تغییر موقف خود، عملاً از برندگی این تیغ، کاست و آن‌ها را خلع سلاح کرد. شاید در برابر غرب‌گرایان و سنت‌گرایان ایرانی، در شرایطی که زبان تفصیل‌یافته‌ای از مبانی معرفتی اسلام و انقلاب اسلامی نیست، با نوعی بهره‌گیری از عقلانیت و سیاست مدرن باید ایستاد. خلاصه بگویم: انگار شرایط تاریخی که در آن قرار داریم اقتضا می‌کند که با «غرب واقعی» در برابر «غرب تخیّلی» غرب‌گرایان بیاستیم. جبهه فکری معتقد و باورمند به انقلاب اسلامی با یک چالشی در تجربه جمهوری اسلامی ـ و بلکه تجربه ایران معاصر ـ رو به رو بوده است؛ کسانی را به مثابه «نمایندگان اندیشه غرب مدرن» در برابر خود می‌بیند که روایت‌گران مبتذلی از اندیشه مدرن غربی هستند. ابتذال در انتقال مفاهیم و نظریه‌های مدرن غربی، مسیر جبهه فکری انقلاب را هم قدری مخدوش کرده است. نگارنده یکی از ریشه‌های اصلی تاخّر و تعویق جبهه فکری انقلاب نسبت به مسائل ایران و انقلاب را در همین امر جستجو می‌کند. ما هنوز مانده تا بفهمیم که عبدالکریم سروش و جریان روشنفکری دینی، در دهه هفتاد چه بر سرمان آوردند. ما از چالش‌های کلامی سروش و شبستری و ملکیان و ... با همّت اساتید بزرگوار حوزه، گذر کردیم، امّا زخمی که این دارودسته بر نحوه نگریستن ما به غرب برجای گذاشتند، حالا حالاها گرفتاریم. 🆔 @social_theory