چند سال پیش به عنوان‌ مستاجر در یک آپارتمان ۱۶ واحدی خونه گرفتیم. خیلی با همسایه ها ارتباطی نداشتیم و شناختی هم تا اینکه صبح روز که بلند شدیم بریم بیرون ، وقتی بچه ها در آسانسور را باز کردند از خوشحالی جیغ کشیدند.🤩 یکی از همسایگان داخل آسانسور را بسیار زیبا تزئین کرده بود جملاتی درباره به در و دیوار زده بود میز کوچکی با رومیزی بسیار قشنگ پر از شکلات🍬 و شیرینی 🍪🥟گوشه آسانسور گذاشته بود گلهای تازه و خوشبو 🌸🍃💐کنار آینه تا رسیدیم به لابی دیدیم اونجا رو هم چراغانی 💡🕯🎉🎊کردند و پر از بادکنک های آویخته🎈 از سقف و درعین حال در دسترس برای برداشتن بچه ها🎈 ۶ سال توی اون ساختمان بودیم و علی رغم تله گذاری🤭😉 تا آخر متوجه نشدیم کار کدوم یک از همسایه هاست.🤔 اما هر سال که تعدادی خانواده از ساختمان جا به جا میشدند ما نگران بودیم این خانواده جزء اون خانواده ها نباشه. اما خوب میدیم که الحمدلله اون سال هم در ساختمان‌ما رنگ‌و بو داره شاید هم واقعا اون خانواده روزی از ساختمان رفتند، اما بقیه راهش را ادامه دادند... ✍ایده قشنگی بود ولی کاش آخرش این نویسنده این خاطره میگفت که ما هم به جرگه تزیین کنندگان پیوستیم و راهش را ادامه دادیم 😁 البته شایدم آخرش منظورش همین بود ولی خب ناشناس بود اشکالی نداشت می نوشت😉 حالا به هرحال ایده ی قشنگی بود👏😘   @sofrebanovanbeheshti