لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
یادش بخیر بابام یکی از همین داشت ولی سفید بود. خیلی هم دوسش داشت. فک‌کنم مادرم بخاطر مه مجبورش کرد بفروشش😁 سوارش میشدم نوک پام میرسید زمین بزور😁 خودشم بیرون میرفتیم میذاشت برانمش ها، ولی هیجان در موتور دزدی بود😁😂😂 یه مدت کربلا بود و پیکانش اینجا... چه روزهایی پر استرس و هیجانی بود🙊🙊😂 عضو کانال نشدی؟👇 https://eitaa.com/joinchat/1345388748C7b0dc74120