#از_سفیر_ابلیس_تا_سفیر_پاکی 26
#فصل سوم
سلام....
این فصل خیلی جالبه...
👌وقتی وارد سال ۱۳۹۵ شدم یهو خیلی چیزا تغییر کرد...
حس میکردم یه رسالتی خدا بهم داده اما زیاد خودمو باور نداشتم...
سال ۹۵ تقریبا سه بار سایتمو کلا پاک کردم اما دو روز بعد دوباره میرفتم با بک آپ برش میگردوندم...
انگاری نمیتونستم از سایت دل بکنم...
😞😔
سایت داشتن خیلی هزینه بر بود ولی چون دیوونه و عاشق این مسیر بودم نمیتونستم کنار بذارمش...
و از همه مهمتر؟ هزاران نفر به امید حرفام وارد سایت میشدن و وقتی سایتمو پاک میکردم همه ایمیل میزدن و گریه میکردن که رضا تورو خدا برگرد انقدر اذیت نکن...
بمون نرو...
حرفات آروممون میکنه...
خالصه سال ۱۳۹۵ کلا مونده بودم برم یا بمونم...
چون خدا هم مشکلمو کامل بر طرف کرده بود و منم کامل نماز اول وقت خون شده بودم و دیگه میخواستم به فعالیت هام پایان بدم...
اما واقعا نمیشد...!!!
حس میکردم یه رسالتی دارم...
🤔🤔
رسالت منم این بود که به جوونا کمک کنم برگردن و با خدا دوست بشن...
تا اینکه تصمیممو گرفتم و موندم...
وقتی تصمیم بر موندن گرفتم انگاری خدا تازه کارشو با من شروع کرده بود...
💕بعدش رفتم برای سایت یه قالب خوشگل حرفه ای و کلی امکانات جدید گرفتم تا سایتمون بهترین و مجهزترین سایت مذهبی ایران بشه .
دوست داشتم همه چیم جذاب و تازه و متفاوت باشه.
بچه های سایت هم دیوانه وار دوستم داشتن...
میدونی چرا ؟
چون منم عاشقانه دوستشون داشتم و دارم.
❤️❤️❤️
یعنی انقدر بهم اعتماد داشتیم که فقط کافی بود بگم فلان جا مشکل دارم یا تو فالن شهر الان اومدم و جایی رو ندارم...
بعدش کلی برام ایمیل میمومد که رضا بیا خونمون... جوری کهباورتون نمیشه اصلا...
دستنویس های
#داداش_رضا
#زندگینامه_واقعی
@sokhananiziba
زندگی به سبک عاشقا🌹