آیت الله مرعشی نجفی: در نجف نزد عالم بزرگوار به طور خصوصی درس می خواندم که بسیار مورد احترام همگان بود، و از کثرت علاقه به امام زمان در نظر مردم از منتظران بود. 🔶روزی برای فراگیری درس به محضرشان رفتم، دیدم بسیار پریشان است، علت را پرسیدم، فرمود: شب گذشته در عالم رؤيا امتحان شدم، ولی مردود شدم 🔶در خواب به من گفته شد که آقا ظهور کرده و در وادی السلام مردم با او بیعت مینمایند با شنیدن این موضوع از جا حرکت کردم و به عجله وارد خیابان شدم دیدم غوغائی از جمعیت است و هرکس به فکر این است که زودتر خود را به امام برساند و بیعت کند. 🔶دیدم عشق دیدار امام، چنان همه را خودباخته ساخته که کسی را با کسی کاری نیست آنها دیروز به من عشق می ورزیدند دیگر به من اعتنا نمی کنند. 🔶از همانجا نقشه کشیدم که در ملاقات با امام ایشان را محترمانه از ظهورش منصرف سازم. بعد از آنکه به خدمتش رسیدم، عرض کردم: فدایت شوم، خودتان را به زحمت انداختید، ماکارها را ساماندهی می کردیم و ... با این قبیل سخن ها می خواستم امام را از ظهورش منصرف کنم. بعد از چند جمله از این نوع گفتارها، یک مرتبه از خواب بیدار شدم و فهمیدم که هنوز لیاقت ندارم. آیت الله https://eitaa.com/sokhanranibrtar114