خاطرات یک توی سنگر دورهمی جمع شده بودیم بگو و بخند، گفتم صبر کنید با بی سیم عراقی ها را اذیت کنم....😂😂 گوشی بی سیم را گرفتم، روی فرکانس یک عراقی که از قبل به دست آورده بودم، چند بار صدا زدم: " صفر من واحد. اسمعونی اجب" بعد از چند بار تکرار صدایی جواب داد: "الموت لصدام"😳 تعجب کردم و خنده بچه ها بالا رفت. از رو نرفتم و گفتم: " بچه ها، انگار این ها از یگان های خودمان هستند، بگذارید سر به سرشان بگذاریم." به همین خاطر در گوشی بی سیم گفتم: "انت جیش الخمینی"؟؟ طرف مقابل که فقط الموت بلد بود گفت: "الموت بر تو و همه اقوامت"😂😂 بچه ها از خنده زمین و گاز می گرفتن 😂 همین که دیدم هوا پس است،‌ عقب نشینی کرده،‌ گفتم: "بابا ما ایرانی هستیم و شما را سر کار گذاشته بودیم. " ولی او باور نکرد و عکس العمل جدی نشان داد و اینبار گفت: "مرگ بر منافق! بالاخره شما را هم نابود می کنیم. نوکران صدام، خود فروخته ها..." صدای خنده ی بچه ها بالا رفته بود دیدم اوضاع قمر در عقرب شد، بی سیم را خاموش کرده و دیگر هوس سر به سر گذاشتن عراقی ها نکردیم.😂😁 @solaleh_126