هدایت شده از [ مِیخانه... 🌱 ]
هر روز با انبوهی از غم های کوچک گم می شوم در بین آدم های کوچک سرمایه ی احساس من مشتی دو بیتی ست عمری ست می بالم به این غم های کوچک گل برگ ها هم پاکی ام را می شناسند مثل تمام قطره شبنم های کوچک با آن که بیهوده ست، اما می سپارم زخم بزرگم را به مرهم های کوچک پیچیده بوی «محتشم» مثل نسیمی در سینه ها مان؛ این محرّم های کوچک غم های مان اندازه ی صحرا بزرگند ما را نمی فهمند آدم های کوچک 🖤🍂 🌱