هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز یک شنبه»
ـــــــــــــــــــ نزاشت حرفی بزنم که.. یه طرف صورتم بی حس شد... توهم پات به این پرونده باز شد جوجه امنیتی.. ولش کن اون کاره ای نیست.. رسووول ماااشینن.. 😭😱 متاسفم کاری از ما ساخته نیست... تسلیت میگم.. داغشو به دلت میزارم فرمانده... تیر خورد وسط قلبش.. 😱 شهادتت مبارک داداش.. فکرکردی ولتون میکنم.. حرفاشون خنده دار بود.. هنوز تو شک بودم... حالم دست خودم نبود.. بابا شدی...! دنیا رو سرم خراب شد.. خیلی نامردی... مزه خـون تو دهنم حس کردم... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خوشت اومد..!؟ 😍 میخوای رمانش بخونی..! بیا ببین چه اتفاق هایی قراره بیوفته.. 😱😍 بدو تا از دست ندادی... 👇🏼 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/joinchat/713752760C3090dc77ed