🚩سودرجانیها
0:18
1.18M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
بازی با تابوت بابا!
. بابا که از راه میرسید، با ذوق بدو میرفت سمتش، خودش را پرت میکرد بغلش و میگفت:«بابا... بازی!» و بابا، هر چقدر هم خسته بود، با خنده مینشست و میگفت: «بازی کنیم، عزیز دل بابا...»
@Sooderjan_ir