*«السّلام عليك يا مولاي يا اباعبدالله»*
*«السّلام عليك يا مولاي يا اباالفضل العباس»*
آمد قمر بگفت که وارث ز حیدرم
عالَم بنوشد از خُم و از مشک و ساغرم
آمد بهسوی علقمه با مشک و آن علم
گفتا بهسوی خیمه کنون آب میبرم
دستش رسید بر سرِ آب و بگفت باز
آمد تمام تشنهلبان نزدِ منظرم
مشکش پُرآب و چشمْ پُرآب و نشست او
گفتا به اسب خود که روَم سوی سروَرم
دستش فتاد و گفت به خودِ ساقیِ حسین
باید که مشک را بدهم دست دیگرم
دستِ دگر فتاد و بگفتا به مشک خود
دندان گرفتمت سوی اصغر تو را برم
تیری به دام چشم سیاهش فتاد و گفت
این تیر را به راهِ خداوند میخرم
بر فرق او رسید عمود و سپس بگفت
آری منم که وارث و مانندِ حیدرم
تیری نشست بر دلِ مَشک و دلش شکست
گفتا که کاش تیر میآمد به پیکرم
آمد حسین و با کمرِ خم به او بگفت
قلبِ سپاه من، تو برادر، تو یاورم
بشکست این کمر چو تو بیدست گشتهای
از هم گسیخت بی تو دگر جمعِ لشکرم
در خیمه سایهٔ سرِ اهل حرم تویی
دستی بدون تو نرود سوی دخترم!
عباسِ من که لاله دمیدهست از رُخت
آید ز قتلگاه تو عطری ز مادرم
باید بهسوی خیمه روَم تا که این خبر
با تیرِ خیمهات برسانم به خواهرم
هذا من فضل ربّي
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز
#تخصصی_ذاکرین_الحسین
ایتا و سروش↙️
@southosein
https://eitaa.com/zakerinhosein