🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 قدر امام علی (ع) بیست و سوم رمضان بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم يَا اَبَا الْحَسَنِ، يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ، يا عَلِىَّ بْنَ أَبيطالِبٍ، يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا، إِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللَهِ، وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا، يا وَجيهاً عِنْدَ اللَهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَهِ. ♦️نخلها دلتنگ آهنگ صدای حیدرند ♦️چاهها بی تاب آه و ناله های حیدرند ♦️اشک در چشم یتیمان حلقه بست و پشت در ♦️نیمه شبها بی قرار لقمه های حیدرند ♦️پیر نابینای ویران از غمش دق کرد و مُرد ♦️مسجد و گلدسته ها نوحه سرای حیدرند ♦️کیسه ی خرما و نان بر دوش مردی دیگر است ♦️بچّــه ها سیر از غذا صاحب عزای حیدرند ♦️اشکهای زینبین و آه عبّاس و حسین ♦️یاد روز آخرین و گفته های حیدرند ♦️کوفه در فکر فراموشیِّ خوبیهای اوست ♦️کوفیان دنبال طرح روضه های حیدرند ♦️سنگهای کوچه ها انگار بیش ازپیش تر ♦️در هوای ضربه ای بر بچّــه های حیدرند ♦️زینب از حالا شده دلواپس ارباب ما ♦️نان و خرما خورده ها خیره به جای حیدرند ♦️کاسه های شیر ما را سمت تیری برده که ♦️در مسیر حلق طفل کربلای حیدرند ♦️از علیِّ خیبر افکن تا علی اصغر همه ♦️چشم بر راه غریب آشنای حیدرند @zakerinhosein ⬅️اجرو مزده همه شما عزاران با مولایمان امیر المومنین انشاالله به برکت شب قدر درهرگوشه ای ازاین مجلس ومحفل نشسته ای حاجت روا بشید عزیزان شب بیست سوم است شب‌های قدر تمام شد معلوم نیست تا سال آینده زنده باشیم که در این شب ها شرکت کنیم یانه خیلی دربین من وشما بودید ولی حالا جایشان خالیست انشاالله روحشان برسر سفره مولایمان مهمان بشه حالا دلت آماده شد بریم نجف هم ناله بشیم با بچه های امام علی (ع)حالا روضه برات بخونم ... شب بیست سوم معمولا میگن مجلس سوم، مجلس دختره...برا بابا روضه می گیره... یا صاحب الزمان... امشب اجازه داریم بگیم امان از دل زینب... اگه دنبال مرثیه ای همین روضه هست... امان از دل زینب... کدوم زینب... اون زینب چهار ساله ی مدینه یا زینب 34 ساله ی کوفه... کدوم زینب همون زینبی که از مدینه پرستاری رو شروع کرد... شب 23 دلم میخواد خستگی من و بعد از صد فراز جوشن با اشک و زمزمت جبران کنی... حیف من از این مسجد برم، بگم حق شب 23 رو ادا نکردم...آماده ای یا نه! @zakerinhosein حالا که شب سوم باباست... معمولا رسم اینه خواهرا و مادرا و دختر علی مرتضی باید گریه کنند... اون بانویی که از چهار سالگی پرستار مادره پهلو شکسته بود... میخوام همین و بگم و روضم تمام... بعد اومد کوفه... پرستار بابایی شد که با فرق شکافته آمد... پرستار پدری شد که این همه جنگ... بارها و بارها پدر رو زخمی دیده بود... فقط تو یه جنگ 90 تا زخم به بدن باباش اومد... اما ندیده بود پاهاش بلرزه ولی این روزهای آخر دید رنگ از صورت بابا پریده... تو کوفه پرستار بابا شد... عرضه بداریم بی بی جان... یا زینب کبری... خیلی بهتون سخت گذشت... اما میخوام بگم دیگه شما اینجا تنها نبودید... وقتی زنها خبردار شدند همه اومدند... به شما تسلیت گفتند... باهاتون همدردی کردند... اما دلها بسوزه برای دختر حسین... بجای اینکه بهش تسلیت بگند... چند نفر اومدند... کشان کشان... دختر رو از کنار جنازه بابا جدا کردند... یک وقت صدای ناله اش بلند شد... 🔸نزنیدم که در این دشت، مرا کاری هست 🔸گل اگر نيست ولي صفحه ي گلزاري هست 🔸ساربانا مزنيد اين همه آواز رحيل 🔸آخر اين قافله را قافله سالاري هست علي لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون احمد بهزادی التماس دعا 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀