🎧 کتاب صوتی (ادامه ) ✍️ ترجمه: 🎙 مدیر تولید :# نازنین_انشائی از سینوهه تا سقوط فرعون ⏬⏬ دوران طفولیت: مردی که او را پدر خطاب می نمودم در بزرگترین و زیباترین شهر جهان یعنی طبس پزشک فقیران به شمار می رفت و بانوئی که او را مادر خود می پنداشتم همسر آن طبیب بود. آن زوج فاقد فرزند مرا به عنوان فرزند خود قبول کردند. آن دو بی آلایش بودند و بر این باور که خدایان مرا برایشان ارسال داشته اما غافل از این واقعت که چه دردسری نصیبشان شده بود. مادر خوانده ام مرا سینوهه صدا می کرد... 💢خلاصه داستان کتاب را جهت دلخوشی خدایان ننوشتم چون از ایشان بیزارم. همچنین کتاب را برای تمجید فراعنه ننوشتم، چون از آنان نیز بیزارم. در واقع کتاب را برای خودم نوشتم، نه از کسی پولی می خواهم و نه شهرت. طی دوران زندگی از مردم و فراعنه فقط رنج دیده ام از این رو از ایشان خسته شدم. حتی نمی خواهم نامی بعد از من باقی بماند. بنابراین کتاب را فقط برای دلخوشی خودم، می نویسم. بدون شک، من تنها نویسنده ای هستم که بدون انگیزۀ مادی می نویسم چون تا به حال هر کس مطلبی نوشته، یا می خواسته خدایان را ستایش کند یا این کار را برای خوشامد دیگران انجام داده است. به نظر من فرعون هم مثل سایر افراد معمولی است و هیچ تفاوتی با ما ندارد، من این حرف را از روی یقین و باور قوی ئی که دارم، می گویم. من پزشک فراعنۀ مصر بودم و چون خیلی با آنها نزدیک بودم، به چشم خود می دیدم که آنها هم مثل همۀ ما دچار سستی، بیم و واهمه می شوند و با ما احساس مشترک دارند. هر چند که ممکن است دربارۀ یک فرعون اغراق کنند و او را خیلی بیشتر از آنچه که هست و در ردۀ خدایان بدانند. اما واقعیت این است که فرعون ها هیچ تفاوتی با ما ندارند. من - سینوهه - عقیده ام این است که انسان در ابعادی که از آن حرف می زنم همواره ثابت است و تغییر نمی کند حتی اگر چندین قرن بگذرد. اگر یک نفر را در یک رودخانه بیندازید، وقتی از آن در بیاید همان آدم قبلی است و هیچ تغییری نمی کند. یک شخص موقع غم و غصه، ناراحت و پریشان است اما به محض اینکه ناراحتی اش برطرف شود، همان آدم قبلی است. 📀 کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️ 📡 @sovtitasviri