الهــا ; پادشــاها; بی‌نیـــازا خداونـدا، کریـما ،کارســازا ! به صـدق سینــهٔ پـاکان راهت به شـــوق عاشقـان بارگاهت به شـب نالیـدن پا در کمنـدان به آه سـوزناک مستمنـــــدان به حق صبـر بی‌پــــایان ایوب به آب چشم خون‌افشان یعقوب که بر جان من مسکین ببخشای در رحمت بر این بیچاره بگشای بــده کام دل شـــوریـــدهٔ من رســـان با من بت بگزیــدهٔ من