#سه_دقیقه_در_قیامت 💢
قسمت چهل (شراکت)👇
🌷از همشهری های ما بود. كسی كه به ايمان او اعتقاد داشتيم. او مدتی قبل، از دنيا رفت. حالا او را در وضعيتی ديدم كه خوش آيند نبود!
🍁 گرفتار عذاب نبود، اما اجازه ورود به بهشت برزخی را نداشت!
وقتی مرا ديد، با التماس از من خواهش كرد كه كاری برايش انجام دهم.
🌷 لازم نبود حرفی بزند، من همه چيز را با يك نگاه می فهميدم. گفتم اگر توانستم چشم.
او هم مثل خيلی های ديگر گرفتار حق الناس بود.
🍁 مدتی پس از بهبودی، به سراغ برادر كوچكترش رفتم، بلكه بتوانم كاری برايش انجام دهم.
به برادرش گفتم: خدا رحمت كند برادر شما را، اما يك سؤال دارم، از برادرتان راضی هستی؟
🌷نگاهی از سر تعجب به من كرد و گفت: اين چه حرفيه، خدا رحمتش كنه، برادرم خيلی مؤمن بود. هميشه برايش خيرات می دهم.
🍁 گفتم: اما برادرت پيغام داده كه من گرفتار حق الناس هستم. بايد برادر كوچكترم مرا حلال كند.
ايشان با اخم مرا نگاه كرد و گفت: اشتباه ميكنی.
🌷گفتم: اما برادرت به من توضيح داده. اگه لطف كنی و بشنوی
برايت می گويم. ولی بايد قول بدهی كه او را حلال كنی.
🖇ادامه دارد ...
التماس دعا🌹
#ماه_شعبان_انتظار