مجددا در این چرخهٔ نگاهها گیر افتاده بودم. کل این سینمایی دو ساعت و نیمِ فقط هشتصد و سی لاین داشت.(نسبت به سریال 50min که حدود 600 لاین ساب دارد). این سریال بازیگری نشده بود، بازینگاه شده بود. جنس خاص و مکالماتی که توسط قرنیهٔ چشمها ایجاد میشد، و اکتهای قوی و واقعی، همه و همه باعث شده بودند، امید از بین رفته در این سریال، بیش از پیش دستیافتنی به نظر برسد.
در بحبوحهٔ نزول امید، مرگ و از دست دادنها، از آخرین جملات رد و بدل شده، امید سبز میشود. در ناامیدترین نقطه هم هنوز امید را در قلب، حی داشتن، آن چیزی است که یحتمل برای کل زندگیمان کافی باشد.
هنوز چشم انتظار روز خوبی بودن، هنوز مصمم بودن برای لبخند زدن و برخاستن از محلی که آخرین بار سقوط کرده بودیم.
ناامید، هرچند، فقط به عنوان برگزیده جشنوارهٔ کن باقی ماند، لکن به ترسیم تصویری حقیقی پرداخت، همان تصویر واقعی زندگی؛ همان درماندگی، تنهایی و بیپناهی در سختلحظهها. یا همان خندهها و داشتن آرامش کنار کسانیکه به آنها اعتماد داریم، همان لحظهٔ کوتاه همراهی و حس کردن حامی.
بازی بیهمتای جونگکی با در نظر گرفتن اینکه هیچگونه دستمزدی هم برای این فیلم دریافت نکرده بود، از نکتههایی بود که منِ بیننده را از لحظهٔ قبلتر در تحیر فرو میبُرد.
به لحاظ پلات و تصویربرداری، معتقدم امکان عملکرد بهتری داشت.
من باب موسیقی متن هم این جسارت را به خرج میدهم و معترف هستم که به نسبت
لوکیوان گوشنوازتر بود😅.
در نهایت، برای گذراندن عصری کنار یک عزیز، این اثر را به تماشا نشستن، بسیار ارزشمند بود.
#Hopeless
#MyNameIsLohKiwan
#Kdrama