🔰سپهبدی با الطاف خفیه الهی 🔹 بابا خواهرم (مرجان) را که جزو کودکان استثنایی بود بسیار دوست داشت، این کودکان را الطاف خفیه الهی می‌دانست و می‌گفت «لطف خدا را در وجود مرجان می‌بینم، در آن دنیا ما را شفاعت می‌کند»، او حتی با تمام مشغله‌هایش عضو انجمن کودکان استثنایی شد. 🔹پدرم عضو انجمن کودکان استثنایی بود و هر کاری از دستش بر می‌آمد برای آنها انجام می داد، وقتی پدر به خانه می‌آمد، مرجان همیشه در را باز می‌کرد و کیف او را از دستش می‌گرفت. وقتی بابا شهید شد، مریم تا یک ماه بی‌قراری می‌کرد و دوست نداشت در مراسم عزای پدر شرکت کند یا بر سر مزار وی برود؛ اگر چه او جزو کودکان استثنایی معلول ذهنی است، اما نبود بابا را حس می‌کرد. 📚فرزند شهید ✅کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست 🌐 @strategistladies